۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » برترین ها » سومین یادواره
  • شناسه : 5565
  • ۲۵ تیر ۱۳۹۸ - ۱۶:۳۸
  • 233 بازدید
  • ارسال توسط :

رتبه اول در رشته شعر- خانم شکیبا عباسی از دبیرستان دخترانه واحد ۲ دوره دوم مشهد مقدس

ای مردمان خبر کنید حاذق ترین نقاش شهر را می خواهم بگویمش بکشد انتظار مادر ناامید را بکشد درد داغ فرزند غزیز را بکشد فریاد خفته در سینه ی مادر فداکار را ای مردمان به راستی حاذق ترین نقاش شهرتان می تواند ترسیم کند تلخی این همه انتظار را میتواند بکشد اشک دیده ی مادر […]

ای مردمان خبر کنید حاذق ترین نقاش شهر را

می خواهم بگویمش

بکشد انتظار مادر ناامید را

بکشد درد داغ فرزند غزیز را

بکشد فریاد خفته در سینه ی مادر فداکار را

ای مردمان به راستی

حاذق ترین نقاش شهرتان

می تواند ترسیم کند

تلخی این همه انتظار را

میتواند بکشد

اشک دیده ی مادر مهربان را

یا می تواند بر روی کاغذ بیاورد

ترنم الله، الله مادر چشم انتظار را

ای مردمان

اگر خواستید نقاش را بیاورید

از آن میدانی که

نام آن شهید خدایی در آن نقش بسته بگذرید

ای مردمان

به نقاشتان بگویید

از رنگ قرمز زیاد بیاورد

چرا که در نخلستان های جنوب

لاله های سرخ فراوانی خفته اند

یادتان نرود که به او بگویید

یادش باشد رنگی به رنگ سیاهیی شب بیاورد

تا شاید

بشود چادری بکشد

که مادر داغ دار پاکبازان به سر میکنند

راستی از نقاش شهرتان بپرسید

تا به حال درد کشیده؟

اگر پاسخش منفی بود

پیش از آنکه او را به سراغ من بیاورید

به سراغ آن مادری

که نوگلش را به نخلستان های

جنوب میهنش سپرد ببرید

چرا که او درد را بسیار ماهرانه کشیده است

راستی به نقاشتان بگویید

آن نخل های بی سر را هم برایم بکشد

به اوبگویید نخل احساس دارد

باید آن را با احساس بکشد

از او بپرسید بلد است رنج جنگ را بکشد

بپرسید که چگونه می خواهد با قلمش معجزه کند

و جسارت و شجاعت و بلند نظری شهید را

بر روی کاغذ بیاورد

راستی او رنگی به رنگ سرخی خون نوجوان آزاده دارد

برایم جای سوال است

او چگونه می خواهد عشق خدایی

آن پدر دو فرزند کوچک را

بکشد

یادتان نرود به او بگویید رنگ هاش همه نو باشد

تا بتواند به خوبی از پس کشیدن

آن لباس دامادی که برای پسرک دوخته شده بود

برآید

می شود از او بپرسید

چگونه می خواهد اظطراب جنگ

یا

شب های ناامیدی میدان نبرد

یا

شهدای خفته در میدان بر روی خاک سرد

یا

شجاعت دلاوران خسته از نبرد

را بکشد؟

ای مردمان می شود نوازنده ای راهم خبر کنید؟

تا به او بگوییم

با آن ساز سوز ناکش بنوازد

ملودی نفس های فرجامی پیکر بی پلاک را

می خواهم بگویمش

آن نوای ضبط شده در حافظه میهنم

را برایم بنوازد

یا

آن صدای الله،الله تن های بی سر را

بگوییدش

سازش را با چاشنی سوز کوک کند

می خواهم

اورا به دورهای دور که در آن جا

پاکبازان به ابدیت پیوسته اند

ببرم

و در گوشه ای دنج زیر سایه

مردان حق

بنشانمش

و به او بگویم که

آزادی را بنواز

ای مردمان حواستان باشد

آن نوازنده که قرار است بیاورید

بلد باشد

بنوازد داستان تلخ

هق هق های شبانه دختری را که فقط بالشتش

شنیده و از درد دوری پدر گل داده

برایم جای سوال است

که چگونه می خواهد با سازهایش

صدای نرم لحظه بوسه زدن

تقدیر بر پیشانی گلگون

آ ن جوان جان سپرده در راه نبرد

را بنوازد

صدای سکوت سهمگین

خواهر داغ دیده را

چطور میتواند بنوازد؟

ای مردم شهر چه شد

چرا خبری از نقاش و نوازنده شهرتان نیست؟

شاید نیافتید آنکه بتواند در وصف شهدا

خرج کند هنرش را؟

ای مردم شهر باید سفر کنم

به امید آنکه بتوانم در جنوب میهنم

در نخلستان های یادگار جنگ

در آرامگاه های مملو از مردان نبرد

شاید بشود حماسه جاودانه نقاشان میدان نبرد را

دید

و نوای عاشقانه آزادی خدایی نوازندگان میدان نبرد را

شنید

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.