هدیه به مفقود الاثرها بیابان های ایران پرثمر گشت میانش پر ز مفقودالاثر گشت در آن دشتی که پیکر ها ثمر بود ز کینه زین ثمرها این اثر بود عزیزانی که چون گل پاک بودند همه خونین و زیر خاک بودند به روی دستمالی نام مهدی که بر سرهایشان می بود عهدی کنارش استخوان ها […]
هدیه به مفقود الاثرها
بیابان های ایران پرثمر گشت میانش پر ز مفقودالاثر گشت
در آن دشتی که پیکر ها ثمر بود ز کینه زین ثمرها این اثر بود
عزیزانی که چون گل پاک بودند همه خونین و زیر خاک بودند
به روی دستمالی نام مهدی که بر سرهایشان می بود عهدی
کنارش استخوان ها و پلاکی لباس پرزخون و چاک چاک
میان گورهای دست جمعی یکی بودند و روشن همچو شمعی
میان شهر ها چشم انتظاری شده عادت ولی با آه و زاری
یکی از آنها مفقود الاثر بود دو چشم مادرش هردم به در بود
یکی مادر که موهایش سفید است که اوهم مادر چندین شهید است
که آید یک خبر از یار، شاید دوباره او به سوی خانه آید
صدای دختری که می شنیدم کجا خاک است بابای شهیدم
بگو مادر که بابایم کجا رفت چرا؟اینگونه او از پیش ما رفت
تو گفتی دخترم دلواپسی نیست درون تربت بابا کسی نیست
تو گفتی او شهید است و بهشتی چرا؟مفقود بر قبرش نوشتن
نگفتی جسم بابا بین صحرا بماند چون حسین فرزند زهرا
بگو عاصی دو صد دختر چو اینند همه گریان، که بابا را بینند
رتبه برتر در رشته شعر- آقای وحید رمضانی از دبیرستان پسرانه دوره اول کاشمر
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این پایگاه متعلق به موسسه فرهنگی آموزشی امام حسین علیه السلام می باشد.