سردار این حیبت مردانه واین شهره دوران ها تو رهرو خوبی ها اینبار منم گمنام دنیا که نشانت داد این رسم جوانمردی است تو رهرو مولایی اینبار منم گمنام عاشق شده ای انگار معشوق ولی اخیار تو جمله عشاقی اینبار منم گمنام چون کوه تو ایستالدی در پرتو نامردی تو رستم دستانی اینبار منم گمنام […]
سردار
این حیبت مردانه واین شهره دوران ها تو رهرو خوبی ها اینبار منم گمنام
دنیا که نشانت داد این رسم جوانمردی است تو رهرو مولایی اینبار منم گمنام
عاشق شده ای انگار معشوق ولی اخیار تو جمله عشاقی اینبار منم گمنام
چون کوه تو ایستالدی در پرتو نامردی تو رستم دستانی اینبار منم گمنام
کوه سجده بر آورده از غرش چون شیرت نا باوری ها از من الحق که تویی سردار
چون ماه تویی روشن در بغض و جنون و آه سر باز زدن از من الحق که تویی سردار
تو دشت پر از لاله من خار بیابانم خواری و جفا از من الحق که تویی سردار در کنج مناجاتت مارا نظری بنداز گمنامی تو خواب است الحق که تویی سردار
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این پایگاه متعلق به موسسه فرهنگی آموزشی امام حسین علیه السلام می باشد.