ای شوق با دل چه می کنی ، گر پر و بال عشق را تو را دهند که دل زجسمش می گذرد به امید وصال او سن و سال نمی شناسد اگر عاشق شود سر در گریبان به سوی محراب معشوق شرط عشق را ادا می کند می خوابد …. خوابش عبادت است میگرید … […]
ای شوق با دل چه می کنی ، گر پر و بال عشق را تو را دهند
که دل زجسمش می گذرد به امید وصال او
سن و سال نمی شناسد اگر عاشق شود
سر در گریبان به سوی محراب معشوق شرط عشق را ادا می کند
می خوابد ….
خوابش عبادت است
میگرید …
قطره های اشکش هم چون عصاره ای حیات بخش در دل زمین جان میگرید
نمازش عاشقانه ، بر خاک وجودیش ،عبودیت است
و کالبدش سر شار از دمیده های معرفت اوست
و چنان مست میشود که فداکاری را از سر حد جان میگذراند
و بی صبر برای تلنگری است
و تا می شنود می بیند یا با وجودش حس می کند
رخت سفر بر میکشد
و با فراغ از دلبستگی های دنیا عاشقی می کند که مجنون برای لیلی نمی کند
می جنگد با تمام اصالتش …..
صحرا پر از خون است
کرب و بلا در پس این پرده ظاهر می شود ولی چیزی جز زیبایی نمی بیند
با تمام اشک هایی که برای غم نامه ی حسین می ریزد غسلشهادت می کند
هم سنگرانش را یاران حسین می بیند
یاران اسلام …
یاران شیدایی …
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این پایگاه متعلق به موسسه فرهنگی آموزشی امام حسین علیه السلام می باشد.